:: تأملات تنهایی ::

مقصود فراستخواه

:: تأملات تنهایی ::

مقصود فراستخواه

ارزشهای کار انسانها لگدگوب سرمایه های مالی

ارزش کار، سهمی است که افراد وگروه ها در بهبود بخشیدن به شرایط بشری وتقلیل مرارتهای انسانی دارند و با نیروهای بدنی، ذهنی، فکری و دانش وخلاقیت خود صمیمانه در جریان تولید شرکت می جویند. کار مولّد ومفید وپاکیزه، زنجیرۀ ارزش را در محیط زندگی ما  به وجود می آورد:با گونه گونی خلاقی از تولید غذاها و ابزارها، تولید کالا ها وخدمات، تولید اطلاعات و تفکر و نقد و آگاهی، تولید علم وفناوری، وتولید انواع صور خیال و معانی.

ثروت نیز مفهوم خود را از ارزشهای کار می گیرد. ثروت با معناست آن گاه که انباشتی عادلانه وعقلانی از کار مداوم و مولّد است و مجددا جریان کار وتولید را تسهیل می کند.

در این میان، آن جِرم آلاینده چیست که «جریان کار» مردمان را ناکار می کند و  اجتماع بشری ما را از درون ویران می سازد؟  این مادۀ آلاینده، سرمایۀ مالی است آنگاه که بدون کار مولّد به تصاحب افراد وگروه های خاص در می آید و صورت متراکم و متکاثفی از آزمندی های مرزناشناس برخی آدمها در بیراهه های ساختاری واجتماعی است.

نمونه ای از تکاثر سرمایۀ مالی، زمین یا سایر منابع عمومی است که نظامیان مسلط از دیرباز در ایران به چنگ می آوردند و  نسل به نسل به میراث می نهادند. بسیاری از دارایی های مالی در کشور از این رهگذر انباشته شده اند.

نمونۀ دیگر، رانت های آلوده است که از طریق قدرت وسرکوب سیاسی وسلطۀ ایدئولوژیک ومذهبی وایجاد انواع انحصارات حامی پرور و مافیاهای مالی در میان گروه های حاکم نظامی وسیاسی دست به دست می شود وتا اندازه ای نیز در بخشی از حواشی وعاملان مطیع و وفادار ترشح پیدا می کند وانواع کثافات به بار می آورد.

تداول این ثروتهای آلودۀ رانتی،  وضعیتی از استیلای سرمایه برکار پدید آورده است که مردمان حتی اگر فرصتهای کاری به دست بیاورند و ساعتهای متمادی از شبانه روز فعالیت بکنند، از عهدۀ تأمین نیازهای رشد فردی وحفظ منزلت اجتماعی وعزت نفس خویش در می مانند.

سلطۀ سرمایه های رانتی و مافیاهای مالی سبب می شود که قشر های وسیع کشاورزان،صنعتگران، کارکنان، کارگران، معلمان، مددکاران، متفکران، نویسندگان واستادان به رغم ارزشهای سرشار کار خویش همچنان از بختهای یک  زندگی مطلوب با کیفیت و رضایتبخش، فاصله ای بعید داشته باشند. گروه های فرودست مزدبگیر،  بیرحمانه پایمال می شوند ولایه های مختلف طبقات متوسط نیز روز به روز از بازارها به حاشیه یا بیرون رانده می شوند.

سرمایۀ مالی حاصل از سلطه و تحمیق و انحصار، در پس پردۀ لایه های ضخیم تقدس طلبی مذهبی و زهد ریایی که طی سه دهه به راه افتاده است،در طی سالهای اخیر  حتی از تحریم های خارجی نیز که خود نتیجه ای از تجزم مزمن ایدئولوژی دولتی است منفعت می برده است. اکنون نیز همین سرمایه های مالی بر امواج سرگیجه آور قیمت دلار، سوار می شوند و همچنان به بهای نابودی واستیصال عموم مردم این سرزمین، جولانگری وعربده جویی می کنند. غربت و عسرت ارزشهای کار مولّد را به سخره می طلبند و زاویۀ تاریک دیگری از  یک نکبت ملی را برملا می سازند.

چیرگی سرمایۀ مالی خواص سیاسی، نظامی ومذهبی بر ارزش های کار فکری ویدی عموم مردمان این دیار، نه تنها قاعدۀ عدالت را برهم می زند و توسعۀ ملی و پایداری ما را ناممکن می کند، بلکه سبب فاجعۀ انسانی، سقوط اخلاقی، بیگانگی اجتماعی و  فروپاشی فرهنگی می شود.