( خلاصه ای از  درسگفتار دهم)

تفاوتهای فرهنگی

ذهنیّت از فرهنگی به فرهنگ دیگر فرق می کند


 

چارچوب های جمعی برای  بازنمایی امور از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر متفاوت است درست مثل تنوع زبانها. ذهنیت[1] افراد در فرهنگ چینی به گونه ای متفاوت با فرهنگ هندی وآن دو متفاوت با فرهنگ آمریکایی شکل می گیرد.

وقتی ذهن ها متفاوت است ، صورتبندی های  تفصیلی مردمان از  دانش،تفکر، دین ،اخلاق ، هنر ونظامات حقوقی نیز باهم فرق می کند. عوامل  مختلفی می تواند در شکل گیری تفاوت در ذهنیت جوامع مختلف دخیل باشند.

در اینجا قصد بررسی عوامل نیست، به هر حال عواملی مانند زیر  می تواند  کم وبیش منشأ تفاوتهای فرهنگی بشود :

·            شرایط ویا موقعیت جغرافیایی

·            وقایع تاریخی

·            مناسبات اقتصادی

·            ارتباط میان جوامع همچون  مجاورت، اشاعه و..

·            تغییرات تکنولوژی

·            و....

برای مثال، پراکندگی جمعیت، کثرت حوادث وجنگها ، بلایا وکمبودها می تواند میزان بدگمانی ،دیرباوری ، بی اعتمادی یا سختکیشی ومانند آن را در فرهنگی نسبت به فرهنگ دیگر بیشتر بکند و ذهنیت های غالب  متفاوتی را به وجود بیاورد.

وقایع می تواند در روند شکل گیری فرهنگ یک ناحیه دخیل باشد ویا تغییراتی در  فرهنگ آن ناحیه ایجاد بکند. برای نمونه می توان به  حمله مغول یا عرب به ایران توجه کرد که در شکل گیری فرهنگ ایرانیان وتغییرات فرهنگ آنها موضوعی قابل بررسی است به طوری که اگر این سوابق نبود ، شاید ما امروز شاهد وضعیت دیگری از فرهنگ در نواحی کشورمان بودیم.

برخی فرضیات وجود دارد که اتفاقات تاریخی نظیر آنچه برای مثال در تاریخ ایران  گفته شد  می تواند در خصوصیت های وراثتی ( کد ژنتیک) مردمان نفوذ بکند و به نسلهای بعدی منتقل بشود.

 البته این فرضیات برای بررسی علمی معتبر،  نیاز به برنامه های پژوهشی دقیقی دارد. ولی در حد همین فرضیه ای نیز نیاز به تأمل دارند.چون می تواند پرسشهایی برای تحقیق در فرهنگ ورفتار ایرانیان در دوره های مختلف ایجاد بکند

بررسی این عوامل در اینجا محل بحث ما نیست. آنچه در بحث حاضر  برای ما مهم است این است که اقوام وملتهای مختلف به سبب زمینه های مختلف تاریخی واجتماعی ،  دارای تفاوتهای فرهنگی معناداری  با هم هستند.

صرف نظر از اینکه منشأ  تفاوتهای فرهنگی  چیست ، در اینجا ما به این موضوع از منظر فهم تنوع ذهنیتهای مردمان جوامع نیاز داریم. درک تنوعات ذهن مردمان برای هم فهمی وهمزیستی ما مهم است

در زیر دو مثال از انواع شاخصهایی  را ذکر می کنیم که با آنها کوشش شده است تا تفاوتهای فرهنگی توضیح داده بشود. هدف ارزیابی خود این شاخصها ومیزان دقت آنها در توضیح تفاوتهای فرهنگی نیست بلکه فقط می خواهیم با نمونه ای از  کوشش های محققان برای بررسی تفاوت ذهنیتها آشنا بشویم.[i]

 


مثال اول. شاخص های کلاکلن و استرابک

کلاکلن و استرابک(۱۹۶۱)[ii]  پنج ملاک برای توصیف تفاوتهای فرهنگی به دست دادند. ملاکهای کلاکن واسترابک درباب نگرش های متفاوت غالب در فرهنگها به قرار زیر هستند:

1.نگرش به طبیعت مردم :

 نگاه عمده به طبیعت مردمان در یک فرهنگ چگونه است؟ آیا دیگران را  شرّ می بینیم ؟ یا آنها را خوب می بینیم ، یا  ترکیبی  می بینیم؟  ودر هرحالت آیا طبیعت مردمان را  تغییر پذیر  می بینیم یا یا تغییر ناپذیر ؟

2. نسبت مردم  با طبیعت یا ماورای طبیعت:

  آیا مردمان یک فرهنگ می خواهند پُرسا ودانای این جهان بشوند یا مرعوب و مقهورش هستند  یا در صدد  هماهنگی با آن هستند؟

3.نگرش به زمان:

مردمان در عمل گذشته گرا  هستند یا حال گرا یا  آینده گرا؟

4.نگرش به فعالیت انسانی:

آیا بیشتر مردم در یک فرهنگ  به فکر  بودن در لحظه اند؟ یا آرزوی شدن در طرحی کلی دارند یا  معمولا  می خواهند هدف هایی انتخاب بکنند  ودر جهت آن برنامه ریزی وعمل بکنند

5. نگرش به روابط انسانی:

آیا مردمان یک فرهنگ به روابط انسانی خود  خطی وسلسله مراتبی و جمع گرایانه نگاه می کنند ، یا اصل را بر  روابط گروهی وجماعتی می گذارند ، یا  اصالت را به فرد می دهند؟

زیر شاخه ای از ملاک پنجم به ملاک دیگری هم منجر شده است که در زیر ذکر می شود

6. نگرش به فضا:

مردمان یک فرهنگ فضای خصوصی را اصل می دانند ، یا فضای مدنی را، یا فضای عمومی را؟ یا هرسه را ؟ چگونه؟


مثال دوم. شاخص های هافستيد

هافستيد (2001 و 1996)[iii] نیز شاخصهایی برای تفاوتهاي فرهنگي فراهم آوردو پيمايش هایی در سطح بينالمللي از اواخر دهه 60 و اوايل دهۀ 70 سده بيستم ميلادي آغاز كرد.

براساس اطلاعاتي كه در این پیمایش ها  از 100 هزار نفر در 40 كشور جهان گردآوري و تحليل شد  و نيز مطالعات اضافي بعدي، پنج شاخص براي تفاوتهاي فرهنگي به دست آمد. بدین شرح:

1.       شاخص فاصله قدرت (PDI)[2]

اين شاخص درباره زمينههاي فرهنگي مربوط به توزيع قدرت و رفاه در جوامع است. بالا بودن اين شاخص در يك جامعه نشان ميدهد كه زمينههاي فرهنگي مساعدي در آن جامعه براي نابرابري و عدم توازن قدرت و رفاه وجود دارد  و در زمينۀ فرهنگي آن جامعه تحرك  وحساسیت چندانی نسبت به  گردش قدرت در نمی گیرد

برعكس پايين بودن شاخص در يك جامعه حكايت از آن دارد كه گردش و توازن قدرت در فرهنگ آن جامعه از اهميت وحساسیت  بيشتري برخوردار است.

 

2.      شاخص فردگرايي [3](IDI)

اين شاخص متمركز بر مراتب فردگرايي يا جمعگرايي در فرهنگ جوامع است. بالا بودن اين شاخص در يك جامعه نشان دهنده آن است كه فرديت و حقوق و آزاديهاي فردي در فرهنگ آن جامعه اهميت زيادي دارد.  برعكس پايين بودن شاخص در يك جامعه دلالت ميكند به اينكه فرهنگ آن جامعه جمعگراست. گستردگي ابعاد خانواده و خويشاوندي از ديگر ويژگيهاي فرهنگي چنين جامعهاي است.[iv]

3.     شاخص فرهنگ مذكر [4](MAS)

 اين شاخص نشان دهنده نقش و قدرت متمايز مردان نسبت به زنان  است و زمينههاي فرهنگي  مستعد كنترل زنان توسط مردان است. بالا بودن شاخص در يك جامعه حكايت از آن دارد كه زمينههاي نابرابري جنسيتي به نفع مردان در فرهنگ آن جامعه زياد است .  برعكس پايين بودن شاخص در يك جامعه نشان ميدهد كه فرهنگ آن جامعه به نگاه دو  جنسيتي گرایش دارد.

4.     شاخص اجتناب از نااطميناني و عدم قطعيت [5](UAI)

اين شاخص نشاندهنده تمایل به قطعيت در یک فرهنگ است و مردمان آن  تحمل ابهام ندارند. بالا بودن شاخص در يك جامعه نشان ميدهد كه در فرهنگ آن جامعه، مقررات و كنترل اهميت دارد.  برعكس پايين بودن شاخص در يك جامعه حكايت از آن دارد كه نگراني فرهنگي نسبت به عدم قطعيت و ابهام كمتر است. در نتیجه  زمينههاي تنوع و تكثرگرايي در یک چنین فرهنگي بيشتر است،  براي سياستها و مقررات شديد و كنترل سفت و سخت احساس ضرورت نميشود، آمادگي براي تغييرات و مخاطرهپذيري زياد است.

5. شاخص جهتگيري دراز مدرت (LTO)[6]


        اين شاخص بر درجات وفاداري و از خودگذشتگي نسبت به سنتها و ارزشهاي پيشين دلالت می کند.  بالا بودن شاخص از يك جامعه نشان ميدهد كه در فرهنگ آن جامعه، درجۀ احترام به سنن و تعهد به ارزشهاي متقدم بالاست. برعكس پايين بودن شاخص در يك جامعه دلالت ميكند به اينكه در فرهنگ آن جامعه تأكيد خاصي بر حفظ همه سنتها نيست. سنتها و ارزشها ، امتناع چنداني نسبت به  دگرگوني  ها ندارند، قابل انعطاف اند ومستعدسازگاری با تحولات  هستند.

 

 

 :منابع


[1] Mentality

[2] Power Distance Index

[3] Individualism Index

[4] Masculinity Index

[5] Uncertainty Avoidance Index

[6] Long Term Orientation



[i] Hall, E.T. (1990). Understanding Cultural Differences, Germans, French and Americans, Yarmouth: Intercultural Press

[ii] Kluckhohn, F. R., & Strodtbeck, F. L. (1961). Variations in value orientations. Evanston, Illinois: Row, Peterson. pp 1-48

[iii] Hofstede Greet (1996) Cultures and Organizations: Software of the Mind: Intercultural Cooperation and its Importance for Survival. New York. Mc Graw – Hill.

Hofstede Greet (2001) Culture’s Consequences, Comparing Values, Behaviors, Institutions and Organizations Across Nations. Thousand  Oaks. CA, Sage Publications.

 

[iv] البته همانطور که گفته شد ، این شاخصها چندان دقیق به نظر نمی رسند. مثلا در مقایسه با فرهنگ جمع گرای چینی یا فرهنگ فردگرای آمریکایی، در ایران نوعی ذهنیت خود مدار رسوخ کرده است که نه مثل آن جمع گراست ونه مثل این فرداگرا. در فردگرایی  انگلوساکسونی، معمولا فرد تمایل دارد که منافع خود را به میانجیگری منافع عمومی یا  قواعد وهنجارهای جمعی تر دنبال بکند. مثلا به قول آدام اسمیت، قصاب برای اینکه منافع فردی پایدارتر خود را دنبال بکند خود را ملزم می دارد که گوشت خوب و بطورعادلانه به مشتریان بدهد.

 اما در ایران شرایط به گونه ای شده است که افراد عمدتا می خواهند گلیم خود را از آب بکشند واگر بازاری هم آتش بگیرد به دستشان دستمالی برسد و اگر بخواهیم به مثال قصاب آدام اسمیت برگردیم، قصاب  محترم ما  به جای آن فردگرایی نهادینه شدۀ موصوف در فوق، وسوسه می شود  که بگوید فکر امروز را بکن، سود بیشتر ببر، حالا چه کسی می داند فردا چه می شود . معلوم هم نیست  که مردم مشتری پای ثابت می شوند یا نمی شوند!