:: تأملات تنهایی ::

مقصود فراستخواه

:: تأملات تنهایی ::

مقصود فراستخواه

امکان های ناشناختۀ ما: «فهمیدن موقعیت دیگری»

امکان های ما برای تنظیم مناسبات خود با دیگران، بسیار است. کوشش برای «فهمیدن موقعیت دیگری» از جملۀ این امکان هاست. ولی چه بسا ما از این امکان نهفته در اقلیم ذهن خود غافل هستیم. «فهم موقعیت دیگران» را شاید رویکردی پدیدارشناسانه به امور انسانی واجتماعی نام بنهیم یا شاید نگاهی مردم شناختی.

ما به طور انعکاسی،  شرطی شده ایم و به طرز ناخودآگاهی عادت کرده ایم که مرتب از موضع ومنظر خود، دربارۀ دیگران قضاوت  می کنیم.

قضاوت به مثابۀ سعیی برای بازنمایی آثار وپیامدهای امور انسانی، البته تا یک اندازه، واجد کاربردهایی است. به نظم اجتماع بشری  و به تعادل میدان نیروها و انرژی ها کمک می کند و جریانی از مبادلۀ میان ذهنی فراهم می آورد. اما این قضاوت معمولا از حالت متقارن ومتوازن ومتعارفش به در می رود و به شکلی از خشونت ذهنی دربارۀ دیگری در می آید. خشونتی که با انواع شقوق مذهبی یا ایدئولوژیک وحتی اخلاقی  وغیرآن شکل می گیرد؛ در اشکال قدیمی یا جدیدش.

می توانیم به جای این همه قضاوت زیادی دربارۀ دیگران، قدری نیز آنها را بفهمیم. آنها را در همان موقعیت واقعی خودشان بفهمیم که چه بسا آن موقعیت را یکسره نیز خود اختیار نکرده اند.

«کوشش برای فهمیدن دیگری» یعنی اینکه چه معانی ومراداتی در پس پشت عقاید واعمال وحرفها و حرکات و اظهارات مردمان هست. درست است که عقاید واعمال انسانی قابل فروکاستن به معنا نیستند و آمیخته به میل بقای افراد وگروه ها نیز هستند، صورتی از جستجوی لذت وقدرت نیز هستند؛ اما مگر ما خودمان سوژه ای استعلایی ومنزه از غریزه ولذت وقدرتیم که دیگران را برای خاطرش به صلّابه می کشیم؟! پس انتظار می رود ما آدمها کوششی درخور برای فهم موقعیت گفتاری و کرداری همدیگر به کار بگیریم.

سعی وجودی وذهنی برای  فهم معانی ومرادات نهایی دیگران (دیگرانی از هرنوع)، به چند دلیل باارزش است:

1.واجد عنصراکتشاف است. وقتی دیگری را می فهمیم مثل این است که امر «حال»ِ «متفرّد» و«متفاوط»[i] تازه ای را کشف کرده ایم.

2.حاوی جذابیت اخلاقی است. وقتی دیگری را می فهمیم، این قرینِ عزت نفس،بردباری، بلند نظری، مسرّت وتجربۀ کمال است.

3.آرامشی در ذهن وجان ما به وجود می آورد واز بسیاری تنش های روانی، فارغمان می کند.

4.برای حیات اجتماعی مان کم خطرتر وپرثمر تر ومفید تر است. زیستن با دیگری، صلح با دیگری و گفتگو و همفهمی را تسهیل می کند. رنج کمتری دربردارد وشاید لذت وبرکت بیشتر.


فایل پی دی اف

 



[i]  تفاوط (Differance) به معنای پساساختگرایانه و دریدایی کلمه

نظرات 3 + ارسال نظر
ش.ح یکشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:24

"همی گویم و گفته ام بارها" که به زیبایی سخن از دل ما می گویید. گاهی در زندگی نیاز به درک شدن از سوی دیگران به آرزویی دست نیافتنی بدل می شود و این گاهی است که بودن مان برای آن دیگری مایه رنجی ست که در کاستن ش ناتوان هستیم و چه زیباست اگر او درک کند.

دوست ارجمند سلام و بهترین ها و ممنون از ملاحظات ودیدگاه های تان
م-ف

رهگذر پنج‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 08:22

وبلاگ واقعا زببایی دارین .این مطلب و مطلب طبیعت بیقرار ما واقعا بی نظیر بود نمیدونم چطور درصفحه فیسبوکم شی کنم؟آیا این اجازه رو دارم؟

دوست گرامی سلام وممنون ونیازمند نقد ونظرتان....از نظر اینجانب نقل وبه اشتراک نهادن بلامانع است.... بدرود
م-ف

ا. فخاری شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 00:22

درود. روزها و شب ها است به این پنداره‌های خودساخته‌ام می‌پردازم و این که من از چارچوب آگاهی نابسنده‌ی خود، آگاهی آغشته به چه بسیار اگر و شاید خود، آگاهیِ برگرفته از واکنش به آن جهان دیگری که پیرامونم در جریان است درون و برون را تفسیر می کنم. آنقدر در این گمانه‌ها دست و پا می زنم که از زندگی روزانه جا می مانم. این جهان برساخته‌ی من کجای جهان پهناور می گنجد؟ چگونه روایی آزمایی می‌شود؟ انگار برای خود برپایه‌ی ارزش‌ها و باورهایم داوری می کنم ولی دیگران را از روی نمودهای بیرونی شان؛ چون من دسترسی به جهان دیگران ندارم و یا دسترسی ام به دریافتی پنج حسی از نمودهای دیدنی آنهاست. کجای این جهان ایستاده ایم ای دوست؟

فرخنده باد این آگاهی نجیبانه .....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد