ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
سحرگاه گرگ ومیش است. یک روز دیگر برای فرصت ادامه داشتن، برای بودن و برای خوب وخوش وخرم زیستن. اما این کار تصادفأ اتفاق نمی افتد. باید آن را اختیار کرد واین اختیار ماست که پروبلماتیک است. حافظ همچنان گریبانم را گرفته است : «چگونه شاد شود اندرون غمگینم، به اختیاری که از اختیار بیرون است».
هزار بحث جامعه شناسی وروان شناسی جدید با شعر حافظ همداستان است. در عین حال به کانت می گریزم: انسان می تواند به رغم همۀ عوامل، خود نیز یک عامل تعیین کنندۀ نهایی باشد. چرا که موجودی خود انگیخته است و حیات عقلانی و اخلاقی دارد.
حقیقتاً چیزی به نام ارادۀ آزاد در ما هست. یادم می آید سالهای بسیار پیش وقتی از روتر[1] چیزی می خواندم به این نتیجه رسیدم که بله، تا حدودی می توان فاعل مختاربود. اختیار ما شاید همان پتانسیل رفتارماست[2]. وقتی کسی با ما رفتار بدی می کند ، برخلاف سگ پاولف، «امکان» های مختلفی از پاسخ در ما هست. در همان مثال پیش، ما ظرفیت رفتار های متفاوتی داریم:1.برآشفتن و پرخاش کردن،2.به واکنش با او رفتار بد کردن 3. فهمیدن ونیک سخن گفتن و بخشیدن و از خود، خویشتنداری وبردباری تراویدن ...
پاسخ من به محرکات بیرونی برخلاف سگ پاولف، می تواند پاسخی برحسب انتظارات وادرکات من باشد. چون از خود انتظار دارم موجوی با معنا باشم. چون در عالم ادراکاتم، ارزشهایی وجودی در خود سراغ می گیرم؛ پس می کوشم پاسخی از نوع سوم از گوهر هستی خویش فراهم بیاورم.
سه شنبه 26 اردیبهشت 91 /پیاده روی
حرفی در این نیست که حقیقتاً چیزی به نام اراده در ما هست و روشن است که انسان میتواند واکنش و رفتار خویش را در میان گزینههایی ممکن، انتخاب و اختیار کند. اما این هم هست که گزینههای ممکن در یک واقعه و تصمیم برای اختیار من با گزینههای ممکن برای دیگری، متفاوت است. علاوه بر این که در کل هم برای هر دو ما، همه گزینههای قابل تصور، امکان وقوعی ندارند.
حتی با فرض مشابهت تامّ شرایط و مقتضیات و امکانات مادی در یک واقعه برای دو فاعل مختار، شاید عامل تعیین کننده نهایی، عمدتاً همان بافت و ساختار روانی و شخصیتی هر یک از آنان است. حیات عقلانی و اخلاقی آحاد بشر هم، پیوند طولی و عرضی ارگانیک و وراثتی با شش جهت دارد. با اذعان به این که هر فرد از بشر در اندازه سعه وجودی خویش مختار است تا با تأمل و مراقبت و هوشیاری، و اتخاذ تصمیمها و انتخابهایی اخلاقیتر و عاقلانهتر، خوبتر باشد.
فراسوی همه این ها هم گاهی احساس می شود که در عالم، اراده پنهان و رمزآلود و کارساز و سبب سوزی هست که چه بسا ناقض عزائم و همتهاست، هر چه استوار باشند.
پس شاید بهتر باشد که در عین بر صدر نشاندن و محترم داشتن خود جناب اراده، قدری در نشاندن وصف آزاد در کنار وی احتیاط کنیم.
درود بر منتقد نکته سنج
1.گویا در قول به وجود اراده هر دو همداستان هستیم
2.اینکه امکانهای رفتار برای افراد متفاوت است اصل موضوع را تضعیف نمی کند
3. فعلی بگزاف از امکان به وقوع نمی رسد به عبارت دیگر وجود اراده در بشر به معنای اراده گزاف نیست وقواعدی دارد
4.به حیطه وراثتی، زیستی و روانی لابد حیطه تاریخی و اجتماعی نیز بیفزایید پس دترمی نیزم سرجای خودش هست . انسان به لحاظ شأن طبیعی وروانی و اجتماعی ، مشمول این نظام علّی است، اما اولا از این نظام علی هم با مباحث اخیر «عدم قطعیت» صورت بندی های تازه ای شده است. وثانیا اراده وخودآگاهی آدمی نیز خود جزو مهم اثرگذاری از این نظام علّی است و گذشته از همه اینها حیات عقلانی و معنوی و اخلاقی اساسا شأن مستقل خود را دارد وسطحی از وجود را برای آدمی منعکس می دارد ومتحقق می سازد
5.مهم ترین قول مشترک ما همان است که در اثنای کلام تان نوشته اید:
هر فرد از بشر در اندازه سعه وجودی خویش مختار است تا با تأمل و مراقبت و هوشیاری، و اتخاذ تصمیمها و انتخابهایی اخلاقیتر و عاقلانهتر، خوبتر باشد
6. با دعوت به احتیاط موافقم که شرط مهم معرفت شناختی است وما را از دام دگماتیسم یا واقع نمایی خام برحذر می دارد، اما نه احتیاط محافظه کارانه که احتیاط تفکر انتقادی.
زنده باشید
م-فراستخواه
27 ارادیبهشت91
هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان
دل به خوبان ندهد وزپی ایشان نرود
***
آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست
عالمی از نو بباید سخت وزنو آدمی
"""
سلام استاد....گاه و بیگاه تان خوب و پرفروغ باد
سلام بر یار معرفت
دریای بیکرانی است این نیروانای هیچی وفنا
در نیستی کوفتن وهست شدن
زنده باشید وسرشار
م-فراستخواه
27 ارادیبهشت91
سلام
در کیمای ِسعادت می خواندم که غزالی نوشته بود،(نقل به مضمون) هر وقت به کسی حسادت کردی سعی کن به او محبت کنی تا این حس از تو فاصله بگیرد.
این که واکنش مان به رفتار ِدیگران چه باشد ،هم ارادی است و هم تا حدودی غریزی.
ارادی است یعنی می توانیم خودمان را در چارچوبی قرار دهیم و سعی کنیم متناسب با آن رفتار کنیم. اما خلق و خو هم چیز ِکمی نیست. کسی که ذاتا آدم ِآرامی است ، اگر عصبانی و خشمگین شد مایه ی تعجب است.
سلام بر منتقد آشنا
همانطور که از کلام شما نیز استنباط می کنم دو سطح از تحلیل وجود دارد:
1.در یک سطح نظام طبیعی وغریزی و روانی واجتماعی را می بینیم
2. ودر سطح دیگر، همان حیات عقلانی و تدبیری واخلاقی ومعنوی توضیح داده می شود
طبیعت هیجان پذیر و مستعد خشم نیز به یمن خود آگاهی و عزیمت های اخلاقی آدمی تا حدّی تعدیل پذیر است.
مثالی عرض می کنم:
وقتی علت رفتار دیگری را می فهمیم ، امکان های رفتار توأم با درک وبلند نظری وچشم پوشی در ما افزایش می یابد ودیگر پذیری ما تسهیل می شود و گوهر محبت و بخشایش زمینه های نفرت و انتقام را می زداید
با تقدیم ارادت وتشکر از ارزش افزوده نگاه های شما
م-فراستخواه
سلام چند روزی است که مشغول خواندن و حلاجّی کتاب " ما ایرانیان " میباشم و از آنرو سعی در شناخت بیشتر جنابعالی نمودم. با مراجعه به وب لاگ بی درنگ و گستاخانه به سراغ تأملات تنهای تان آمدم و مطالبی را خواندم. مطالب را دستمایه ذهنی بسیاری از جمله حقیر یافتم. .... به دانشجویان و دوستان تان تبریک میگویم که استادی گرانمیایه در نزدیکی دارند.
در خصوص اختیار بر خوب بودن بی شک نظرات شما را تایید می کنم و شخصاً اصرار بر زندگی بدین سبک دارم. اما شغالان و تاریکی پرستان زمانه، میدان را چنان بر خوبی پرستان تنگ کرده اند که هر روز می بینیم و میشنویم که خوبی پرستی به جرگه ی شغالان پیوست و اما هیچ شغالی به خوبی پرستی متقاعد نشد. تاریکی پرستان بر رویه خود همیشه مطمئن و متکی اند، چرا که همیشه در میدان های سخت جوابگو بوده در حالی که خوبی پرستان با دستورالعملی که هر روز مغلوب خواستهای دنیوی می شود مشکوک و نا امن و نا مطمئن در انتظار مدینه فاضله و منجی آخر زمان و ... اند و دلخوش به سربلندی وجدان و آرامش درون.
این را خوبی پرستی مینویسد که بارها از آزمایش شغالان سربلند بیرون آمده، اما نمی داند تا چه زمانی یارای ایست دارد
سلام دوست نازنین ...دوست خوبی و روشنی . آرامی وجدان و سرور وسربلندی و فتوحات درونی و خیر وسعادت قرین هستی تان و سرشار باشید همی همچنان ....با احترام/م-ف