:: تأملات تنهایی ::

مقصود فراستخواه

:: تأملات تنهایی ::

مقصود فراستخواه

غمنامه ای برای مادر

مادران می روند اما مهرشان بر دل می ماند، چون تا بودند مهرشان را از فرزندان خود دریغ نکردند. مهر مادران باشکوه ترین نماد شوق به عمق زندگی، و نماد امید واعتماد به عمق انسانیت بود. مادران ما را بی دلیل دوست داشتند، ما را در هرحال وبا همۀ کاستی هایی مان دوست داشتند تا بیاموزند که می شود به عمق بشریت امیدوار بود. شرارتها در سطح وجود ظاهر می شوند اما در اعماق، امکانهای خیر بسیاری نهفته است. می توان ظرفیتهای خیر وکمال را برای زدودن شرارت ها و کاستن از مرارت ها به یاری خواست.

اگر خالی زندگی ما قرار است از چیزی سرشارشود، آن چیز دوست داشتن است و صورت خیال مادر نخستین تجربۀ زلال ما از دوست داشتن شد، و از اشتیاق بودن در اینجا با همۀ رنج هایش. پدران ومادران با شور زیستن در تن وجان، ما را از ابهام بی صورتیِ ماده به دنیای صورتها فراخواندند. از سر بیخودی به اینجا شتافتیم و تا به خود بیاییم آنها روی به عالم بی صورتی نهادند. عزم رحیل کردند. ما را گذاشتند ودر گذشتند. آنها چشم به ابدیت دوختند و ما بر دوش های خویش بدرقه شان کردیم، به خاکی سپردیم که که مادر بزرگ مشترک همه ما در این سیاره است. به حسرت برروی آنها لحافی از  طبیعت کشیدیم  تا دوباره در عمق ابهام وجود آرام گیرند. آنها به بی تعینی هستی پیوستند و از همین رو بود که بر جلال وعظمت شان بازهم هرچه بیشتر افزوده شد.

عالم، معمایی است از آمدن واز رفتن، از بودن واز نبودن. همه هرچه آغاز می شوند به پایان می رسند. آن چیست که همۀ آغازها وپایان ها در اوست واو را نه آغازی ونه پایانی پیداست؟ زمان، بارقه ای از ابدیت اوست. لامکانی که مکان، آویخته به اوست وخود از فرط بیکرانگی ناپیداست. معناها نهایتا در او به هم می رسند. حیرتها عاقبت در او فرو می روند. میل ها سرانجام به او ختم می شوند. در زمین وآسمان به هرچه اشاره می کنیم، مشار الیه نهایی اوست. هرچه از اسباب وعلل می شناسیم منتهی الیه همه اوست؛ خیلی دور وخیلی نزدیک.  شعوری که در کائنات هست جلوۀ آگاهی اوست. امکانها همه از سعۀ هستی او سرریز می شود و چشم ها در نهایت به او دوخته و در او فروبسته می شوند. سرچشمۀ همه خیرها وکمالات، ونقطۀ امیدی دربرابر همه شرّها وکاستی هاست. ما همه از اوییم وهمه به سوی او می رویم.

هنر مادران که آن را با صد رنج ومحنت بر دفتر زندگی می نگارند هنر دوست داشتن است. آنها برای خاطر این مادر شدند که از رهگذر بارداری، در بدن خویش، ارزشی به نام محبت حس کردند وآن حس شریف  را نفس نفس وبا ضرباهنگ تپش قلب خویش ، روزها وشبها و ماه ها به خون دل پروردند، دردهایش را به جان خریدند وتا بودند به عهد نخست محبت خویش وفادار ماندند. بی گمان، ارزشهای دیگر بسیاری در اعماق ذهنها وبدنهای مان خاموش ونهفته در انتظار ما معطل مانده اند. باید آنها را سراغ گرفت. باید آنها را کشف کرد و از خویشتن خویش ظاهر ساخت ودر خود جاری ساخت. ارزشهای هستی ما به تکه های روشن آگاهی وخردورزی است که در محیط حیات می افکنیم. ارزشهای هستی ما به غمخواری است وبه کوشیدن برای کاستن از رنجهای بشری است، به شادکردن دلهاست. ارزش هستی ما در سعیی است که برای بهبود بخشیدن به نظم های رضایتبخش تر وبهتری در جمع انسانیت می بریم، باشد تا همه از بختهای زیستن و از فرصت ظهور ظرفیتهای متعالی انسانی خویش برخوردار شوند. ارزشهای هستی ما به سهیم شدن در آبادی جهان وبه مراقبت از آب وخاک وهواست تا قصۀ زندگی همچنان جاری است.

مادرم! یک سال از فراق تو گذشت، در اتاقت که هنوز سجاده اش بوی نگاه های تو را می دهد و در آیینه اش تمثال وجود تو «نمایان» می شود، در محله؛ جلوی درهای یک به یک همسایگان که سالها شمع  مجالس شان بودی، در پارکهایی که خرامان قدم می زدی وبا عصای چوبین خویش موسیقی زیستن می نواختی، در کنار زاینده رود که اکنون خشکیده، و نماد یک سرزمین سوخته شده است و دیگر آن جاری پرشکوهی نیست که  تو به تماشا می ایستادی، در یک یک خانه هایی که  تختگاه مخصوص برای تو می گستردند تا در مرکز منظومه زندگی مان با جلال و احتشام تکیه بزنی وبر کار وبار فرزندان خویش نظاره کنی، هرجا و هرجا وهرجا...... درد بی مادری همۀ یتیمان عالم را با گوشت وپوست واستخوانم احساس می کنم. مادر!  آب باریکۀ زندگی من بی برکۀ وجود تو چه کند؟ 

نظرات 4 + ارسال نظر
نسرین چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 17:50

سلام استاد عزیز وگرامی،خوش به سعادت آن بانوی گرامی که فرزند عارفی چون شما پرورده است،چه افتخاری نصیب مادر بزرگوارتان شده است!!! استاد عزیز مرا هم در سوگتان سهیم بدانید.
به نظر من عنوان نوشته "غمنامه" نبود !! بهتر میبود چون غم ازجنس انسانهای وارسته نیست. این نوشته سرشار از معرفت فرزند به مقام شامخ مادری است ومیتواند الگو وراهکاری متعالی هم برای زنان در نقش مادری
وهم برای فرزندان باشد. به نظر من دلنوشته ای در سوگ" ماد ر "است از زبان فرزندی دانا وآگاه به تمامی انسانها.
با عرض تسلیت .

دوست نازنین ممنون از زلال جاری محبت آن عزیز....و ازنقد عنوان ....بله غم های متعالی سرشار از محبت ومعرفت اند وغمخواری بزرگترین موهبت انسانی است.. برای تان شادی های پایدار ومسرتهای درونی ومعنوی عمیق ونافذ آرزو می کنم وتوفیق روز افزون در تقلیل مرارتها وغم های بشریت
درود

م اسدی چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 21:34

روحشان شاد ، بی گمان با باقیات صالحاتی چون جنابعالی پرباری حیات ایشان امتداد خواهد یافت.
ما ها فامیل پدر را یدک می کشیم ، ولی به عنوان یک پدر اعتراف می کنم که بچه ها مال مادران اند ، و سهم ما در انتگرال زایندگی ، دیفرانسیل است

ممنون همکار ارجمند و دوست خوبم از لطف نظرتان...

مصطقی پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 09:43

چی بگم.

سلام دوست دیرین وهمکار ارجمند وممنون با شناختی که از آن جناب دارم می دانم که ذهن ووجودتان همچنان با پرسشهای فلسفی خصوصا درباره وجود شر در عالم درگیر است واین سلوک پرتنش باارزشی است
موفق باشید و برای تان شادی های درونی آرزو می کنم
م-ف

ح.آزادگان دوشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 00:35

با تقدیم سلام و عرض ادبی ویژه،خدمت استاد و معلم بی بدیل شناختِ دانش کلاسیک جامعه شناسی،ادبیات،عرفان و.....

جناب آقای دکتر م.فراستخواه

بنده در کلاس درس "جامعه شناسی دین"_دوره کارشناسی ارشد جامعه شناسی،واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی،واحد تهران،حوالی سالهای 81_82،افتخار شاگردی آن استاد بزرگوار را داشته ام.این مجال و مقال را فرصتی یافتم که نهایت تعلقات و ادای احترام ِ بی پیرایه و تکلف خود را که مدتها بود در دل نگه داشته بودم ،خدمت آن مقام شامخ علمی و راستین رهرو انسانیت،بی بدیل استادِ سخنوری ،دائرالمعارف اکناف جزء و کل جامعه شناسی و... ،معروض دارم...و بطور اخص اوج همدردی و هم تآلمی این شاگرد حقیر را در احساسات شریف خود مبنی بر رحلت آسمانی مادر گرانقدر تان ،پذیرا باشید.با آنکه واقفیم ، زمان مناسب ابرازاین تسلی نامه شاید اکنون نباشد..ولی بنده فرصت را برای بیان آن منظور مطلوب مغتنم یافتم!!و در پایان سپاس سترگ و دستمریزاد مخصوص این حقیر، پاداش این نوشتار مشحون و آکنده از پند و آموزه های ناب احساسی و عرفانی حضرتعالیست..خسته نباشید!دعای ما همواره بدرقه ی راه لطیف شماست....!امید که مقبول و مطلوب درگاه سخت گیرانه استاد عزیزمان واقع گردد...درود!

سلام بر آزادگان عزیز ، ممنون از دوست نوازی تان ....زنده باشید و سرشار از مسرت های زلال.... با تقدیم احترام /م-ف

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد