:: تأملات تنهایی ::

مقصود فراستخواه

:: تأملات تنهایی ::

مقصود فراستخواه

از چلّه ای که گذشت...

در لبه های تماس خویش با خود و جهان، به نحوه ای از وجود داشتن ِاشیا وآدمها خو می گیریم که می شود به آنها دست زد و با آنها کاری کرد و نتایجی در قالب حواس ظاهر به دست آورد. اما این فعل و انفعالات، سطحی ترین لایه های هستی جهان و ما هستند. قدری که اوج می گیریم با معرفت و تجربۀ وثیق در می یابیم سطوح عمیق تری از وجود، جاری است؛ در کمال اصالت و با آثار و احوال بسیار.

اگر این هوای دور و بر ما وجود دارد به این نشان که از آن تنفس می کنیم و عناصری از آن را به تجربه می آزماییم و مفهوم سازی و نظریه پردازی می کنیم، پس چرا نتوانیم بگوییم علاوه بر هوا و بسیار بیش از آن، صوَر دیگری از وجود ما را از درون و بیرون فرا گرفته است. از جملۀ این صورتهای برتر هستی، آگاهی و شعور است که امری وجودی است و در ما و کائنات سَرَیان دارد. خلاقیت، پرنشان ترین جریان وجود است در دشت ودمن، و در عالم وآدم موج می زند. عشق، موجی از هستی است که دور گردون از اوست. وجود با اسما و افعال و نشانه های برتر خویش جاری است. به همین قیاس، نیکان و دانایان و خوبان عالَم نیز همه هستند و باقی اند. یک برهان هستی آنها، آثار و رَشَحات وجودی است که از مصدر آنها مدام به ما می رسد، بمراتب اثرگذارتر از ذرات هوایی که به ریه های ما وارد و از آنها خارج میشود یا امواج و ارتعاشات اصوات و بازتاب فوتون های نور که به استناد آنها بر وجود امور و اشیا گواهی می دهیم.

برای تماس با انواع مراتب وجود، سطوح عالی تری از حسّ و معرفت و تجربه لازم  می آید و به سطحی بیش از حواس معمول و تجربه های آزمایشگاهی متداول و نظریه پردازی ها و تحلیل های مرسوم علمی نیاز داریم؛ به ذهنی سبکبال، دلی درّاک، فهم هایی ژرف، قوۀ خیالی نافذ ÷و خلاق، و دستور زبانی پیشرفته.

مراتب هستی بسی بسیار بی کرانه است و تا به آنجا امتداد پیدا می کند که از فرط خلوص با نیستی قرین می شود. این نیستی نه از جنس کمی و بی چیزی و کاستی است. بلکه به معنای آن است که وجود در عالی ترین مرتبه بسیطِ بی حد و کنار خود در هیچ قالب محدود نمی گنجد. این مرتبه از وجود، هم هست و هم نیست. هست چون حقیقتاً می شود با او نسبتی داشت و و با او مراوده کرد و نتیجه گرفت و پاسخ یافت. اما نیست چون در محدوده ای نمی گنجد که بتوان در او دست به تصرفاتی زد.

صورت جسمانی مادری خوب، چهل روز است که از محیط محدود زندگی ما کوچ کرده است، اما اصل وجود او هیچ از ساحت هستی بیرون نرفته است. آنچه از طبیعت بود باز به طبیعت برگشته است و آنچه حصّه ای و قطره ای از دریای وجود بود از تموّجات در سطح به آرامش در  اعماق پیوسته است. صورت جسمانی از مادر را که در حواس ظاهر خویش با او قرار و آرام می گرفتیم از دست داده ایم و سخت دلتنگ آن صورت رعناییم؛ اما صورتی روحانی از مادر همچنان هست و فاخرتر از همیشه با عشوه و ناز از ما فرزندانش دلبری می کند و کمند مهر خویش همچنان بر دوستان وآشنایان می افکند.

در خان ومان، مادر مهربان همچنان حضوری سیال است. نمادهای مادرمان با ارزش ترین اشیا و نشانه های زندگی ما شده است. وه که مادر در خواب و بیداری منتظر ماست تا او را یاد کنیم. مهرش را در دل زنده نگه بداریم و به نشان آن راز دوستی که اول بار با او در این عالم آزمودیم، دوستی بشر را به تکرار، تمرین وتجربه کنیم. جریان وجود، اول بار از مداری که آغشته به مهر مادران بود بر ما جاری شد و آنگاه عشق و محبت و دوست داشتن بی دلیل پیدا شد، دوست داشتن مردمان بی شرط آیین و عقیده ای ، دوست داشتن  بشر و بهترین واژه های دیگر زندگی... م/فراستخواه نیمه آذر92

پی دی اف

نظرات 7 + ارسال نظر
شیلان پنج‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 23:38

باسلام خدمت استاد ارجمند
امیدوارم عذر مرا بابت عدم حضور در مراسم و تأخیر در عرض تسلیت بپذیرید . خدا گواه است از چند روز پیش که مطلع شدم ، در فکر اینم چه کنم ، که شرط انصاف نمیدانستم با این تسلیت دیر هنگام داغ دلتان را تازه کنم.تا که یادداشت امروزتان را دیدم وبه این بهانه با نهایت تأسف این مصیبت ناگوار رو حضورتان تسلیت عرض میکنم . همانگونه که خود نیز حس کرده اید ، روح مادر با مهری که شما در دل دارید ، در هوای نفسهایتان ودل دریایی تان پیوسته جاریست ولحظه ای از شما دور نیست .
روحشان شاد.

دوست بزرگوار درود وسپاس از یادی که می کنید ومحبت های تان

طایر گلشن قدس جمعه 15 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:31

روح مادر مهربانتان غرق نور و شادی...قطعاً چنین است چرا که فرزندی چون دکتر مقصودفراستخواه را پرورانده اند.

خدایا همه از تو میخواهند "بدهی" اما من از تو میخواهم "بگیری" خستگی، دلتنگی و غصه ها را از لحظه لحظه روزگار همه آنهایی که دوستشان دارم.

سلام بر دوست شریفم...دل وجان تان پیوسته در اهتزاز و ممنون از دعای وجودی تان

گولیا سه‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:32 http://gooliaa2.blogfa.com/

استاد گرانقدر حتی در میان این عبارات که روایتی از اندوه جانکاه درونتان هست؛ می‌شود شور زندگی و روح جستجوگری را درک و دریافت کرد.
برای وجود عزیزتان آرامشی بی‌پایان آرزو می‌کنم.

با سلام وممنون که به یاد فرزند یتیمی هستید عزیز نازنین

فرهود ص چهارشنبه 4 دی‌ماه سال 1392 ساعت 16:34

Bu Daghlar Komurdandi
Gedan Gun Omurdandi
Falakin Bir Gushi Var
Panjasi Damirdandi

درود بردوست عزیزم و ممنون از غمخوارگی تان در جریان زلالی از واقع اندیشی انتقادی... مضمون آزاد آن را برای دوستان فارسی زبان بنا به درک ناچیزم می نویسم:
این کوه های تیره
این روزگار ما را ازپای در می آورد
وهمچون باز با چنگال های سخت خویش برای شکار ما فرود می آید
.....
ممنون دوست عزیز صدیقم آقا فرهود گرامی ...وما خالی لحظه های مان را سرشار می کنیم از هستی واز معنا ....و روزگار کجمدار را تاجایی که از دست مان برآید به سر راه می آوریم به امیدی.....
........

صامتی دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1392 ساعت 18:43

هیس!مادرها هرگز نمیمیرند
همین که هنوز کسی این صفحه میبیند از اعجاز کلمه مادر است که در هرمتنی بیاید آن راافسون خویش میسازد چه رسد به روزلبخندهاو شانه های متراکم و کوه گونه اش که پناه تمام مرواریدهای غلتان از درد است.مادر سیال زیبای مهربان!دستی بر سر ما بکش چوب جادویت را به طرفمان بگیر .بگذار ببینیم ندیده ها که اکنون روشنای چشمان خداگونه ات خدایی تر از همیشه به آب وآینه وفرزند دلخوش کرده است .خوشا به حالتان که فرزندی دارید که نام نیک دارد ونیک نام از شما یاد میکند .خداوند نزدیک ترین همسایه تان باشد.التماس دعا

ممنون از دلداری تان عزیز

ش.ح چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 16:57

درود استاد گرامی
چقدر دلم هوای وبلاگ تان را داشت اما گرفتاری های پیش آمده - کاری - عنان اختیار از ما ربوده است. قراری داشتیم با دوستان که به مناسبت چهلم بزرگوار سفر کرده تان خدمت برسیم،دریغ که سعادت یارمان نگشت!
هوای مادرتان چنان هوای مادر را و دریغ های نبودنش را قوت بخشیده این ایام ... چندی پیش در خواب با عمیق ترین حسرت های دنیایی صورتش را غرق بوسه می ساختم و در آن هنگامه رویایی از خویش و بی کرانی حسرتم درشگفت!!
سایه مهرمادری هماره بر سرتان مستدام است دوست عزیز، چراکه خود مهر سرشار و بی کرانید ...

با سلام و ممنون دوست شریف ...با تقدیم احترام

گولیا دوشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 23:31 http://gooliaa2.blogfa.com/

سلام
چرا دیگر در موسسه رخداد تازه دوره‌ای جدید برقرار نمی‌کنید؟ برای دوره قبل ثبت نام کرده بودم که درباره ذهن بود. اما انتخاب نام دوره کمی کلی بود و باعث سردرگمی دوستان بود برای همین استقبال به اندازه شایسته ای نبود. لطفا باز هم دوره‌ای را آغاز کنید. مشتاقانه منتظر هستم.
شادمانی‌ها برای وجود عزیزتان

عزیز نازنین درود برشما ....به امیدی وآرزویی که فرصتی دیگر برآید ودرحضورتان باشم وبا هم معرفت به اشتراک بگذاریم وهم پرسگ وهم اندیشی وگفت وگویی داشته باشیم...در هرحال مهم تقاضایی واحساس نیازی است..آب کم جستن وتشنگی به دست آوردن... هرچه مخاطب نیاز دارد باید با آن به میان آمد و خدمتی کرد...احتمالا هم البته عنوان رسا نبود ...نمونه ای از این مباحث را در حلساتی با دوستان اهل معرفت دارم مدتهاست...بخشی را به همت خود در وبلاگی درج می کنند در اینجا
http://hamandishi90.blogfa.com/
بدرود عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد